بازار مفتبرها و ماجرای حاجعلی جغجغه / ۱۴ خردهروایت پرنکته از قلب اقتصادی پایتخت
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۱۸۸۲۹
بازار مفتبرها بازاری بوده است که درباریان و از ما بهتران و حتی خود شاه قاجار هم برای خرید و مفت بردن اجناسش به دکانهایش سر میزد. یکی از پررونقترین بازارهای شهر تهران که دیگر اثر و نامی از آن باقی نمانده است بازاری معروف به بازار «کنار خندق» یا «شترگلو» است. قسمتی از این بازار با تمام داستانهایش در زمان ساختن عمارت شمسالعماره و تعریض و ساخت خیابان ناصرخسرو از میان رفت و قسمت دیگر آن هم به سمت پایین در خیابانکشیهای زمان رضاشاه خراب شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این بازار همانطور که از نامش برمیآید بازاری بوده در کنار خندق و باروی قدیم تهران که معروف به خندق «شاه اسماعیلی» بود. معروفیت این بازار به «شتر گلو» هم این بود که از مقابل آن یعنی جنوب میدان شمسالعماره یا همان محله ارگ امروزی خودمان در ابتدای بازارچه مروی، آبی از قنات شاه به وسیلهای به نام «تنبوشه» بیرون میجهید و در حوضچهای میریخت که از ضخامت و حالت ریزش شبیه به گردن شتر بود و جالب است که این آب را حاجت روا میدانستند که سکنه و سقاها مشکهای خود را از آن پر و کاسبان محل هم از آن استفاده و تابستانها هم بچهها در آن آبتنی میکردند.
شاه و بازار مفتبرها
بازار کنار خندق، بازاری پر و پیمان بود که مرغوبترین اجناس در آن یافت میشد. از همه نوع خوراک و پوشاک و خرازی و بلورفروشی و عطریات و عتیقه و... که مورد نیاز هر طبقهای بود. تا آنجا که محل خرید دربار و درباریان بود؛ و از این باب به نام بازار «مفتبرها» معروف شده است که اجناس مورد درخواست درباریان درجه اول را باید کاسبان آن افتخاری تقدیم میکردند. تا آنجا که شاه هم از آن چشمپوشی نمیکرد. شاه هر چند وقت به دکان یکی از کاسبان میرفت و بهعنوان شریک به فروشندگی امتعه آن میپرداخت و اطرافیان را تکلیف به خرید میکرد و البته که قیمتشان را چند برابر میگفت و چاپلوسان هم که به نشان دادن دولتخواهی خرید میکردند نصف سود به دست آمده را از صاحب دکان میگرفتند. البته در عوض این مفتفروشی امتیازاتی هم نصیب صاحبان مغازه میشد و آنان میتوانستند از خطر زورگویانی مانند «قره نوکرها» یا همان غلامهای سیاهی که تن به هرکاری میدادند در امان باشند و از طرف آنان تعدی و تجاوزی نداشته باشند و زیان خریدهای بدون پول را اینطور تلافی کنند.
حاج علی جغجغه در صف نانوایی سنگکی
یکی از دکانهای قدیمی بازار کنار خندق نانوایی سنگکی بود که نانش از مرغوبترین نانهای آن زمان بود و صاحب آن شخصی به نام حاج «علی جغجغه» بود. معروفیت او به جغجغه به این دلیل بود که وقتی صف نانوایی شلوغ بود و بچهها سر و صدا راه میانداختند برای ساکت کردن آنها، بچهها را دور خود جمع میکرد و با جغجغههای بوتههای «سوخت»، آنها را تا رسیدن نوبتشان سرگرم میکرد. این جغجغه میوه نوعی بوته خار بود که با تکان دادن، تخمههای درونش به صدا در میآمد. بازی جغجغه اینطور بود که حاج علی نوبت به نوبت جغجغهای به بچهها میداد تا آن را تکان بدهند و جغجغه هر یک که صدا نداشت محکوم بود که چند پشت دستی از دیگران بخورد یا هر یک از بچهها را کول بگیرد و دور میدانگاه شمسالعماره آن روزها بگرداند و باز جغجغهها را جمع و با هم مخلوط و بین آنها قسمت کند و بازی را دوباره از سر بگیرند.
حاج علی جغجغه لابهلای این بازیهای کودکانه درس زندگی هم به بچهها یاد میداد؛ وقتی بچهای بازنده میشد و بچهها را کول میگرفت یا گرفتار پشت دستی میشد به آن میگفت: بچه جان این به گوشت باشد که باید در زندگی صدا داشتهباشی و گرنه لطمه میخوری و روی کولت سوار میشوند.
«اوستا به چشم» «اوستا به چشم»
سرگرمی دیگری که بچهها تا نوبت نان در دکان او داشتند این بود که آنها را دور خود مینشاند و سنگهای دکان نانوایی خود را وسطشان روی هم جمع و کپه میکرد و همراه دست کشیدن روی آنها با صدای کشدار برایشان میخواند: «از راه بیراه نرو / هر چند که راهت دورتره / کمکم بخور، پر پر نخور / هر چند زیادش خوشتره»
و بچهها که آشنا به این بازی حاج علی بودند بلند جواب میدادند: «اوستا به چشم» «اوستا به چشم» و دوباره جملات را از سرمیگرفتند تا بازی شور بیشتری بگیرد.
دکان «کلهپزی» و همراه داشتن نان داغ
از دیگر دکانهای معروف این بازار «کلهپزی» بود که از نظر واقع شدن در مرکز شهر مورد استقبال مردم بود. این دکان هم مانند تمام کلهپزیها بود و چندان فرقی با مغازههای امروز ما ندارد. اما با تفاوتهایی که جالب است؛ برای مثال معمولاً مشتریان باید نان سنگک را از نانوایی میخریدند و با خود میبردند؛ مگر مشتریان غریبهای که صاحب و شاگرد دکان، آنها را در چگونگی خوردن کلهوپاچه هدایت میکرد.
یک کاسه ترید، یک شاهی
داخل دکان کلهپزی بازار، کنار خندق، با پرده قلمکاری شده و تصاویری از «لیلی و مجنون» و «شیرین و فرهاد» تزیین شده بود و آینههای کوچک و بزرگ قاب برنجی و عکسهای مشتریان پروپاقرص و پهلوانان نامی و دوستان کلهپز و عکس قاب کرده صاحب دکان به دیوارها نصب بود. قیمت یک وعده کلهپاچه هم از ۳ تا ۱۰شاهی بود. اگرچه مشتریان کلهپزیها را بیشتر داشمشدیها و دست به جیبها تشکیل میدادند، اما مشتریان فقیر هم بینصیب نبودند و با خوردن یک کاسه آبترید شده و دادن یک شاهی، شکمی سیر میکردند.
ممتازترین آجیلفروشی تهران قدیم
بازار مفتبرها دکان معروف دیگری داشت که کارش آجیلفروشی بود و از ممتازترین آجیلفروشیهای تهران قدیم بود. معمولاً آجیلفروشها مثل امروز دکانهای پر زرق و برق و خوشمزهای بودند. در این دکان هم همه آجیلها در دسترس مشتریان بود. چراغهای متعددی از سقف آویزان بود و در میان آنها هم انواع خوراکیها از نارگیلهای پوستدار و انجیرهای ریسهای تا خرما خرکهای شاخهای و باسلقهای گوناگون گردویی و مغز پستهای و... آویزان شده بود.
جالب اینکه، چون مغازههای آجیلفروشی آن زمان بیشتر فروششان را آجیلهای خیراتی و نذری و بهخصوص آجیل مشگلگشا دربرمیگرفت باید دکان را رو به قبله میساختند؛ یعنی درشان به طرف جنوب باز میشد. چون مردم از مغازههای آجیلفروشی که رو به قبله نبود آجیل نذری نمیخریدند. از طرفی صاحب دکان هم باید مردی تمیز و مؤمن بود. به همین دلیل بیشتر فروشندگان این صنف به این مسائل اهمیت بسیاری میدادند و به قول «جعفر شهری» مورخ، این کاسبان در میان همه کاسبان از نظیفترینها بودند.
دردسرهای رو به قبله نبودن آجیلفروشی
جعفر شهری که در کتابش از آجیلفروشی اول بازار کنار خندق گفته است تعریف میکند: «این آجیلفروشی که از پر رونقترین و جالبترین آجیلفروشیهای شهر بود متأسفانه دکانش رو به قبله نبود و برای رفع این نقیصه پیشخوان و بساط و ترازوی خود را به طرف قبله قرار داد بود و به جبران آن هم قابهای آیاتی از قرآن و شمایلهای ائمه (ع) بر دیوار پشت پیشخوان قرار داده بود و گونیها، تشکها، سبد، لاوکهای آجیلها و مغزها را تا وسط بازار رو به جنوب بساط میکرد.» جالب است که باور مردم در آن روزگار چقدر میتوانست در شکلگیری صورت جامعه تأثیرگذار باشد.
وزیر فرهنگ و دهنکجی به دولت وقت
عطاری «سلیمان میرزا» وزیر فرهنگ آن زمان هم داستان جالبی است. از این عطاری در کتاب «تهران قدیم» نام برده شده است و صحت و سقم آن برای واقعیت داشتن این موضوع جای تحقیق بیشتری دارد. اما آنچه که در میان مردم نقل میشد این بود که این شخص پس از کنار گذاشته شدن از وزارت فرهنگ به دهنکجی دولت وقت، دکان عطاری باز میکند و دلیل این کار او هم این بوده که به وی تکلیف مختلط کردن مدارس میشود که نمیپذیرد و میگوید هنوز تمدن ایرانی به آن پایه نرسیده که دختر و پسر را با هم در یک جا جمع کنند و او نمیتواند عواقب این کار را قبول کند. حتی در جایی از او سؤال میشود پس هرگاه از شغل معاف شوی چه میکنی؟ میگوید: بقالی، عطاری؛ برای یک لقمه نان در دنیا را نبستهاند و برای اینکه گفته خود را ثابت کند و بفهماند اگر وزیری چنین شغلهایی اختیار کند آسمان به زمین نمیآید دکانی در این بازار میخرد و عطاری باز میکند.
کاروانسرای سقاباشی و گلولهباران مردم
از آنجایی که این بازار اطراف باروی شهر بود کاروانسرای دوقلوی معروفی در آن وجود داشت به اسم «سقاباشی» که ابتدای همین بازار بود. بانی این کاروانسرا، سقاباشی اندرونی شاه بود که به گفته آن روزها این کاروانسرا تنها مثقالی از خروارها تملک شخصی و دارایی او به حساب میآمد. چنانکه نامهای دیگری هم از بازارچه و خیابان و حمام و... به نام او ثبت است که نشان از ثروت او دارد. نکته قابل توجه درباره کاروانسرای سقاباشی این است که هنگام قحطیهای تهران، خواروبار احتکاری بزرگان درباری و آدمهای منتسب به آن در آنجا مخفی و نگهداری میشد. چنانکه در قحطی سال ۱۳۳۶ ه. ق در زمان آخرین شاه قاجار یعنی «احمد شاه» مردم قحطیزده برای غارت به آن هجوم آوردند که تعداد زیادی از آنها هدف گلوله سربازان قرار گرفتند و در چاههای آن افتادند.
روایت جعفر شهری از قحطی صد سال پیش
جعفر شهری در کتاب خود (تهران قدیم) از قحطی سال ۱۳۳۶ ه. ق (۱۲۹۶ه. ش) که آن زمان ۴، ۵ سال بیشتر نداشته تعریف کرده است که مردم از گرسنگی به خوردن مردار و گوشت الاغ و قاطر و سگ و گربه افتاده بودند تا جایی که پوست خیک، استخوان کوبیده و خیسانده برگ خشک هم خورده میشد. او روایت کرده است: «در همین قحطی نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی، تلف و اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزموار روی هم انباشته شد؛ کفن و دفن آنها میسّر نمیشد و قیمت گندم از خرواری ۴تومان به ۴۰۰تومان و جو از ۱۰۰ تومان به ۲۰۰ تومان رسید که محتکران آنها حاضر به فروش نمیشدند.»
نان و زورگیری قزاقها
بنا به گزارشهای مطبوعات آن زمان «در کوچهها غیر از گرسنگان و مردم بیصاحب چیزی دیده نمیشود.» دکانهای نانوایی حالتی «رقتبار و وحشتانگیز» به خود گرفته بود. هرچه را نانوا پخت میکرد قزاقها به زور میگرفتند، آنان «زن و بچههای فقیر را با لگد دور ساخته نانها را به یغما» میبردند.
احتکار غلات در کاروانسرای بازار کنار خندق
البته در آن زمان شایع شده بود که غلات موجود را درباریها و همراهان و منتسبان به دربار در همین کاروانسرای سقاباشی احتکار کرده بودند. چون بهار بعد از قحطی مردم شاهد پیدا شدن انبارهای متعدد گندم، جو، عدس و خرما در این کاروانسرا بودند که نشان از واقعیت پشت پرده این قحطی در آن زمان داشت که فقط منجر به مرگ و از بین رفتن بیگناه مردم شده است.
قحطی و دادن غلات به آمریکاییها
به روایتی دیگر سهشنبه ۲۸ جمادیالاولی ۱۳۳۶ خبر رسیده است: «زمانی که مردم از گرسنگی میمردند یک انبار بزرگ سیبزمینی یافت گردیده که به دلیل نگهداری طولانی مدت سبز شدهاند... این انباری دولتی بود که در اختیار شخصی به نام ارباب کیخسرو شاهرخ قرار داشت... این محصول بزرگ در آن قحطی عظیم نگهداری شد و همین که در معرض خراب شدن واقع گردید برای عرضه عمومی به میدان فرستاده شد. سیبزمینی دولتی به جای اینکه به مردم کوچه و بازار داده شود در اختیار امریکاییها و سایر خارجیان قرار میگرفت. اما حالا که ضایع شده و میشود و آذوقه قدری بهتر شده [به مردم داده میشود]عجب بدبخت و پردشمن است مسلمان ایرانی...»
منبع:همشهری آنلاین
منبع: فرارو
کلیدواژه: قیمت طلا و ارز قیمت موبایل اوستا به چشم آجیل فروشی تهران قدیم رو به قبله بچه ها آن زمان کله پزی حاج علی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۱۸۸۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیتالله مرتضوی: «حفظ نظام» به معنای نظام عام اجتماعی است؛ نه نظام سیاسی
استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه نظام اجتماعی بدون تمایزات حفظ نمیشود، گفت: در استنادهای فقها قابل توجه این است که بر خلاف معنای خاص حفظ نظام در ادبیات سیاسی معاصر که عبارت از نظام سیاسی و حکومت است، فقهای ما در قریب به اتفاق موارد این مفهوم را به عنوان قاعده عام و شامل و در معنای نظام عام اجتماعی، و البته گاهی هم خرده نظامهای اجتماعی مثل نظام خانواده، به کار برده و مثلا میگویند اگر چنین نباشد نظام خانواده یا اقتصاد به هم میریزد. عمده مسأله نظام عام اجتماعی یا خرده نظامهای اجتماعی است؛ نه نظام خاص سیاسی. اگر هم گاهی درباره نظام سیاسی گفته شده، در راستای همان حفظ نظام عام یا خرده نظامهای اجتماعی است.
به گزارش خبرنگار جماران، آیتالله سید ضیاء مرتضوی در جمع فارغ التحصیلان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در خصوص اینکه «آیا حفظ نظام اوجب واجبات است؟» گفت: وقتی که از عنوان «حفظ نظام» سؤال میشود، اولین پرسش این است که مقصود از «نظام» چیست؟ آیا منظور نظام عام اجتماعی است یا برخی خرده نظامها مثل نظام سیاسی، اجتماعی، امنیت یا بهداشت که در جامعه وجود دارد؟ آنچه از گذشته در فقه ما یا برخی علوم اسلامی مطرح بوده، نظام عام اجتماعی است؛ که البته با تعبیرهای مختلفی از آن نام برده میشود. اما در ادبیات سیاسی سالهای اخیر، آنچه با این عنوان به ذهن متبادر میشود، این عنوان عام نظام اجتماعی نیست بلکه نظام خاص سیاسی و اشاره مستقیم به حکومت هست.
استاد حوزه علمیه قم افزود: متأسفانه گاهی در اظهارنظرها بین این دو عنوان خلط میشود که نوعا هم بی توجه و از سر قصور است؛ ممکن است کسانی هم با توجه جای همدیگر به کار ببرند و مثلا آنچه در فقه برای نظام عام اجتماعی آمده را در برخی اهداف نظام سیاسی استفاده کنند. حفظ نظام در معنای عام اجتماعی یک اصل و قاعده عقلی است که در مسائل مختلف علوم مورد توجه هست. اما حفظ نظام سیاسی هر اندازه هم مهم باشد، یک خرده نظام است که در راستای حفظ نظام عام اجتماعی کارآیی دارد.
وی اظهار داشت: بنده پژوهشی را از نیمه سال 96 شروع کردم و عنوانش «بررسی فقهی حفظ نظام و مسائل آن» است. پنج سال طول کشید و این کار یکی دو سال پیش تمام شده و زیر چاپ است. گاهی جلساتی هم در قم و غیر قم داشتهام که برخی ابعاد این موضوع را مطرح کردهام. آن چیزی که اینجا میخواهم مطرح کنم همین است که «آیا حفظ نظام اوجب واجبات هست یا نیست؟» هدفم از طرح بحث در اینجا یکی توضیح نظر امام خمینی(س) و دوم نقد برخی تعابیر است.
آیتالله مرتضوی تأکید کرد: حفظ نظام به عنوان قاعده و اصل در علوم چند دین محل توجه و استناد بوده؛ مخصوصا در فقه که موضوع بحث ما است. فلاسفه اسلامی و متکلمین در استدلال بر ضرورت نبوت و تشریع و نیز تأکید بر ضرورت وجود امام، رئیس صالح یا معصوم به ضرورت حفظ نظام استدلال کردهاند. چنانچه خواجه نصیر طوسی در شرح سخنی از ابن سینا به تفصیل درباره ضرورت عقلی نبوت، تشریع و وجود پاداش و کیفر بر مبنای نیاز انسان به زندگی اجتماعی و برخورداری از نظام اجتماعی سخن گفته است. یا جناب سید مرتضی علم الهدی پرهیز از اختلال نظام را مبنای ضرورت وجود امام در هر زمان شمرده است. مصادیق را برخی اشکال میکنند اما جایی ندیدهام که کسی بگوید حفظ نظام لازم نیست.
وی با تأکید بر اینکه نظام اجتماعی بدون تمایزات حفظ نمیشود، گفت: خواجه طوسی در اخلاق ناصری جامعه بشری را نیازمند تمایزات بشری شمرده و حتی در استدلال به ضرورت معاد هم به این قاعده استناد کرده است. موارد مختلفی در اصول فقه هم آمده که موضوع حفظ نظام به عنوان یک منبع و مستند مورد توجه قرار گرفته است. مثلا چرا ظواهر گفته انسانها حجت است؟ یکی از استدلالها این است که میگویند اگر غیر از این باشد، نظام اجتماعی به هم میریزد و اصلا سخن گفتن دشوار میشود و نظام مبادلات و تجارت پا نمیگیرد. حتی اخباریون میگویند نظام اجتماعی را نمیشود با شبهات اداره کرد.
استاد حوزه علمیه قم افزود: فقها از گذشته تا کنون نه تنها در ابواب و مسائل مختلفی از فقه به ضرورت حفظ نظام عام و کلان اجتماعی و حرمت اختلال در آن به عنوان قاعده عامی که مورد قبول همه است، نگاه کردهاند و نوعا در تعیین وظایف شرعی و تکالیف دینی مردم به آن استناد کردهاند، بلکه بر همین اساس برآوردن و انجام کلیه نیازهای اجتماعی را فتوای به وجوب میدهند و نیازهای اجتماعی ذیل عنوان «واجب کفایی» مطرح میشود و تمام اینها را «واجبات نظامیه» میگویند؛ یعنی واجباتی که مربوط به حفظ نظام کلان اجتماعی است و چرخ جامعه بر آن اساس میچرخد.
وی یادآور شد: در استنادهای فقها قابل توجه این است که بر خلاف معنای خاص حفظ نظام در ادبیات سیاسی معاصر که عبارت از نظام سیاسی و حکومت است، فقهای ما در قریب به اتفاق موارد این مفهوم را به عنوان قاعده عام و شامل و در معنای نظام عام اجتماعی، و البته گاهی هم خرده نظامهای اجتماعی مثل نظام خانواده، به کار برده و مثلا میگویند اگر چنین نباشد نظام خانواده یا اقتصاد به هم میریزد. عمده مسأله نظام عام اجتماعی یا خرده نظامهای اجتماعی است؛ نه نظام خاص سیاسی. اگر هم گاهی درباره نظام سیاسی گفته شده، در راستای همان حفظ نظام عام یا خرده نظامهای اجتماعی است.